متن سلسله مباحث نظام حکمرانی دینی جلسه شانزدهم( نظام خانواده در اسلام)

جلسه شانزدهم فقه نظام

نظام خانواده در اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم

ابتدا این ایام را تسلیت عرض می کنم به همه ی شما بزرگواران و همه ی شیعیان و مسلمین،  از خداوند متعال مسئلت داریم این بلای خانمان سوز کرونا را از همه ی جوامع بشریت و جوامع اسلامی و ایمانی دور نماید و ریشه ی این بیماری را خشک کند و اِن شاءالله صحت و سلامتی را برای همهی بیمارانی که مبتلا به این درد شده اند را آرزومندیم و از خدا خواهانیم که به همگی لباس عافیت بپوشاند و مشکلات جامعه ی اسلامی مان را برطرف کند و در آینده شاهد حل این مشکلات باشیم.

فقه نظام خانواده

بحث امروز ما که آخرین جلسه ی ما از مجموعه ی این جلسه هایی است که در باره ی مباحث نظام اسلامی داشتیم که جلسه شانزدهم هست ، ظاهرا پیرامون فقه نظام خانواده است و البته طبق همان روشی که داشتیم،  یک کلیاتی را در رابطه با موضوع بحث مطرح می کنیم . وگرنه دامنه ی بحث بسیار گسترده است ، منتها کلیاتی را مطرح می کنیم که چارچوب این موضوع از بحث معلوم بشود و راه را برای بحث های عمیق تر فراهم نماید

لذا وقتی می گوییم فقه نظام خانواده،  به همین منظور مطالب را مطرح می کنیم و در همین چارچوب است

ابتدا یک سوالی را پاسخ می دهیم که

چرا ما از فقه خانواده به فقه نظام خانواده تعبیر کرده ایم ؟

دلیلش را انشاالله در بین صحبت ها بیشتر توضیح می دهیم . ولی به طور اجمال دلیل این تعبیر این است که ما خانواده را به شکل یک سازمان نظام یافته می بینیم.

یعنی در اسلام،  همان طور که جامعه را به شکل یک مجموعه ی به هم پیوسته نگاه می کند و برای چنین جامعه ای،  نظام عرضه می کند!  نظام سیاسی،  نظام اقتصادی ، نظام عمرانی ، نظام فرهنگی و یا هر نظام دیگری ، چرا می گوییم نظام؟

چون آن مجموعه ای که این احکام برای آن عرضه می شود یک مجموعه ی به هم پیوسته است ، سازمان یافته است ؛ لذا آن حکمی که می خواهد این مجموعه ی به هم پیوسته را تنظیم کند و رفتار آن جامعه را تنظیم کند،  باید یک مجموعه ی به هم پیوسته باشد تا بت اند یک مجموعه ی به هم پیوسته را راهنمائی کند و هدایت کند و سازماندهی کند و مشکلاتش را حل کند.

شما نمی توانید یک مجموعه ی به هم پیوسته را با یک مجموعه ی احکام از هم جدا مدیریت کنید . باید این احکام ، احکامی باشد به شکل یک بسته ی به هم پیوسته.

لذا می گوییم نظام!  نظام سیاسی،  نظام اقتصادی و … کسانی که می ،ویندوز ما نظام نداریم ، برای اینکه یا فقه را نمی شناسند و با مبانی فقهی آشنا نیستند و یا جامعه را نمی شناسند.

اگر جامعه را نشناسند نمی دانند که جامعه یک مجموعه ی به هم پیوسته است.  یک واحد به هم پیوسته است!

فقه چه کاره است ؟ آیا فقه برای این جامعه حکم دارد یا نه ؟ اگر نداشته باشد که پس فقه چه کاره است؟

فقه آمده که ” احکام افعال مکلفین را تبیین کند”  ، این آن تعریفی است که ما از فقه داریم که : فعل مکلف را در ضمن یک سازمان نبینیم و در ضمن یک مجموعه نبینیم نمی توانیم برای مکلف تعیین تکلیف کنیم .

مکلف در جامعه زندگی می کند و عضوی از یک واحد به هم پیوسته است.

مثل یک پزشک که بخواهد بیماری انسان را معالجه کند،  نمی تواند جدای از هم عضو خاصی را معالجه کند بدون توجه به اعضای دیگر بدن ! یعنی اعضای دیگر بایی سرشان آمد مهم نباشد . این طور نیست ! پیکر انسان یک واحد به هم پیوسته است و لذا این فرمایشی که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسیده و حدیث آن متواتر است یا لااقل مستفیض است که : النبی صلی الله علیه و آله و سلم فی خطبه له فی اُحد ، لصفوف المجاهدین: …

والمومن  من المومنین کالراس من الجسد ، اذا اشتکی تداعی علیه سائر جسده ”  پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سخنرانی جنگ احد ، در برابر صف مجاهدان :… مومن نسبت به مومن دیگر مانند سر است نسبت به تن ، که اگر سر ، درد کند ، اعضای دیگر بدن همدردی می کنند .”

جامعه ی ایمانی مانند یک پیکرند که اگر برخی و عضوی از این پیکر دردی بر آن عارض شد ، همه ی اعضای این پیکر با این عضو واحد هماهنگ می شوند و همدردی می کنند ، به وسیله ی تب و به وسیله بیداری شب . وقتی یک عضو انسان درد می کند ، همه اعضای بدن بی قرار و ناراحت می شود چون پیکر ، پیکر واحدی است . جامعه را رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم این چنین توصیف فرمودند .

چگونه می شود کسی ادعای فقاهت کند ، بعد بگوید ما فقهی برای این پیکر واحد نداریم . این پیکر پیکر واحدی است . جامعه پیکر واحد است . آن فقهی که برای این پیکر واحد ما از آن به فقه نظام تعبیر می کنیم.

چون به هم پیوستگی این پیکر را در نظر گرفته و فقهی که با در نظر گرفتن این به هم پیوستگی می شود فقه نظام،  در خانواده هم همینطور است.  خانواده هم در دید اسلام و در نگاه اسلام که توضیح خواهیم داد.

یک خانواده ی به هم پیوسته است،  مجموعه ی افرادی نیست که کنار هم زندگی می کنند .نه چنین نیست ، افرادی که با هم زندگی کنند فقط نیست ، یک واحد به هم پیوسته است که اعضایی دارد ، که این اعضاء همه عضو آن واحد به هم

پیوسته ی ، یکسان ، یک جهت و دارای اراده ی واحد هستند؛ که آن را توضیح خواهیم داد.

این را مقدمتا گفتم تا از این به نظام خانواده تعبیر می کنیم نکته اش این است که خانواده از نگاه اسلام یک واحد به هم پیوسته اند و یک پیکر واحد حساب می شود و اجزای این پیکر اعضای خانواده اند ، پس نظام خانواده معلوم شد

چرا نظام است.

مفهوم خانواده

اما مطالبی که می خواهیم مطرح کنیم در این رابطه : اولین مطلب ، مفهوم خانواده است ، در فقه اسلامی.  خانواده چه مفهومی دارد؟  برای اینکه مفهوم خانواده در فقه اسلامی ما برای خانواده به کار می برد ، این واژه را باید تبیین کنیم . پس خانواده در اسلام و منابع اسلامی و قرآن کریم و روایات مان از خانواده به عنوان ” بیت ” تعبیر شده است . ” بیت ” در فارسی به خانه تعبیر می کنند و اصولا در زبان عرب فرق است بین ” بیت ” و ” دار ، هر دو واژه بر خانه اطلاق می شود ، اما فرقی بین ” بیت ” و ” دار ” وجود دار

الزاما چهاردیواری دارای سقف واحد باشد نیست و اگر سقف واحد هم نباشد باز ” دار ” است ، ولی ” بیت ” آنجایی است که دارای سقف واحد باشد ، یعنی چهار دیواری که دارای یک سقف است ، لذا اگر ” داری ” وجود دارد ولی چندین ” بیت ” باشد ، اتاق ها را معمولا ” بیت ” می گویند.

این توضیحاتی برای این بود که برسیم به معنای ” بیت ” ، حالا این ” بیتی ” که به وسیله ی آن خانواده گفته می شود به معنای آن ” بیت ” چهاردیواری دارای سقف نیست ، اما آن واژه بیاید بالا بر این معنا استعاره شده ، در این معنا به کار گرفته می شود ، در معنای خانواده،  به خانواده ” بیت ” گفته می شود..

در قرآن کریم مثلا آیه ی تطهیر ۳۳ احزاب :

” إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا”

خدا فقط مى‌خواهد آلودگى را از شما خاندان [پیامبر ]بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.

اینجا ” اهل بیت ” یک خانواده فرض شده است که از این خانواده به بیت تعبیر شده است و از اعضای این خانواده به اهل این بیت گفته شده است .

لذا ما می گوئیم اهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله،  چون یک بیتی وجود دارد و این بیت نه بیت آجر و گچ و سیمان و آهن است ، بلکه این بیت همان واحد به هم پیوسته ی اجتماعی است که واحد خُرد اجتماعی است که از آن در قرآن کریم به بیت تعبیر می شود،  یا مثلا در جای دیگر در قرآن کریم می فرماید: فرشتگان به همسر ابراهیم علیه السلام خطاب کردند ، وقتی آمدند به خدمت حضرت ابراهیم و بشارت دادند به همسرش که خداوند به شما فرزندی خواهد داد و او در برابر این خبر شگفت زده شد ، آنها چنین گفتند

آیه ۷۳ سوره هود :” قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۖ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ ۚ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.”

“فرشتگان با او گفتند: آیا از کار خدا عجب داری؟ (عجب مدار) که رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است، زیرا خدا بسیار ستوده صفات و بزرگوار است.. ”

باز هم تعبیر به اهل بیت کردند و همچنین در رابطه با نزول عذاب بر قوم لوط در سوره ی ذاریات ظاهرا هستکه وقتی داستان نزول عذاب بر قوم لوط را تعریف می کند ، می فرماید ما این عذاب را بر قوم لوط وارد کردیم ” غیر بیت من المسلمین ” یک بیت از مسلمین را استثناء کردیم و نجات دادیم ،  ” بیت ”  اینجا خانه ی آجر و گل نیست . ” بیت ” همان خانواده ی لوط است . این خانواده را ما نجات دادیم و از آن محیط آلوده آزادشان کردیم و بعد عذاب را نازل کردیم.

اینها را که می گوییم برای این است که معلوم شود ” بیت ” یک واژه و یک اصطلاح است و این واژه را قرآن کریم و اسلام کجا به کار می برد ؟در خانواده!  خانواده چیست ؟ خانواده چگونه شکل می گیرد ؟ یا ” بیت ” چگونه شکل می گیرد؟

پیوند ازدواج

” بیت ” یا این خانواده وقتی شکل می گیرد که یک مجموعه ی به هم پیوسته است که زن و مردی ابتدا با هم بپیوندند به گونه ای بپیوندند که اراده ی واحدی حاکم شود بر این مجموعه.

این که می گوییم بپیوندند یعنی چگونه بپیوندند ؟ پیوند ازدواج ، پیوند نکاح چرا می گوییم پیوند نکاح باز هم قرآن کریم در روایات هم هست . لذا این پیوند ازدواج به ” بیت ” تعبیر شده و در این روایت است که می فرماید :

” ما بُنِیَ بناء فی الاسلام احبّ الی الله من التزویج ” حدیث ۴ باب النکاح وسائل الشیعه

هیچ بنائی (ساختمانی که همان بیت است ) بنا شده نزد خداوند از تزویج محبوب تر باشد .

” ما من شئ احبّ الی الله من بیت یعمر فی الاسلام فی النکاح ” حدیث ۱۰باب النکاح وسائل الشیعه

هیچ چیز نزد خداوند محبوب تر نمی باشد از خانه ای که به وسیله ی نکاح ساخته شود

آن بیتی که با نکاح ساخته می شود که همان بیتی است که ما به خانواده تعبیر می کنیم. به هر حال در این روایات و در این دو روایت مخصوصا به دقت می شود ملاحظه کرد که در روایات و فرهنگ اسلامی ما و در منابع دینی ما از خانواده به”  بیت ”  تعبیر می شود و از ازدواج به وسیله ی عمران و ساختن این ” بیت ” تعبیر شده است.  نکاح عبارت است از ساختن یک خانه نه خانه ی آجر و گل ، بلکه ساختن خانه ای که انسانی است، یک واحد انسانی ساخته می شود ، چرا از آن به یک واحد تعبیر می شود چون زن و مرد به وسیله ی نکاح تبدیل به یک شخصیت واحد می شوند .

این از امتیازات نگاهی است که اسلام به خانواده می کند . خانواده در حقیقت چنین است ، اصلا خانواده ای که اسلام می شناسد و تعریف می کند به همین معناست .

یعنی دو نفر آدم به وسیله ی ازدواج تبدیل به یک نفر و به یک شخصیت واحد می شوند،  وقتی می گوئیم نفر یعنی شخصیت واحد، چرا این شخصیت می شود یک شخصیت واحد ؟ چون اراده ی واحدی بر این شخصیت حاکم است .

هر دو با هم با یک اراده زندگی می کنند و با یک اراده مجموعه را اداره می کنند ، اگر این یک اراده نشود و اگر این دو نفر تبدیل به یک اراده واحد نشوند ، خانواده شکل نمی گیرد ، از نظر اسلام این طور است . اصلا علت این که خانواده ها به هم می خورد و متلاشی می شود تعدد اراده است . حاضر نمی شوند که یک اراده با اراده دیگری گرچه هماهنگ شود ، تا این اراده ها با هم پیوند نخورند تا این اراده ها یکی نشوند ، اینجا شما خانواده ای شکل نخ دهید داد . باید این اراده ها یکی بشود ، آن وقت چنین است که وقتی در خانواده یک اراده شکل می گیرد و وقتی فرزندان هم بیایند فرزندان عضو همان اراده ی واحد می شوند . یعنی یک اراده ی واحد از یک خانواده حاکم می شود .

چون چنین است ، چون اراده ی واحدی بر یک خانواده حاکم می شود،  در نگاه اسلام به خانواده،  سرنوشت اعضای خانواده می شود سرنوشت واحد . بله ! مگر اینکه عضوی از اعضای این خانواده ادغام نشود در این اراده ی واحد ، بله ممکن است . چون اینکه می گوییم اراده ی واحد،  این وحدت اراده با جبر صورت نمی گیرد،  طبیعت خانواده اینگونه است ، بله گاهی می شود زنی با شوهرش با یکدیگر اراده ی واحد نمی شوند . اما این زن اراده ای جدا از اراده شوهرش یا فرزندی در یک محیط خانوادگی ، اراده ای جدای از اراده ی خانواده پیدا می کند ، این آن خانواده ای که باید باشد نخواهد بود .

انسجام یک خانواده در این است که اراده ی واحدی بر آن خانواده حاکم بشود . معنی اراده ی واحد جبر  نیست . نه اینکه یک اراده ی واحد به جبر و زور و قدرت و اِعمال قدرت بر سایر اراده ها حاکم بشود . نه ! طبیعت یک خانواده اراده ها را بر اساس عشق و محبت یکی می کند ، هر جا عشق و محبت باشد وحدت اراده هم هست.

دو نفر اگر یکی نسبت به دیگری عشق کامل داشته باشد اراده او می شود عین اراده دیگری.هرچه او می خواهد این هم می خواهد.

محبت عامل پیروی

اینکه ما کراراَ گفته ایم که یکی از دلایل اینکه خداوند ” اهل بیت ” را فرمانروایان قرار داده است همین آیه ” موده ذی القربی ” است که ابراز محبت به آنها واجب شده است،  چرا؟

چون تبعیت از اراده ی آنها واجب است و این تبعیت از اراده و این یکی شدن اراده با محبت و مودت شکل می گیرد .

اینکه ما در زیارتنامه ها می خوانیم خیلی از لحاظ محتوی پر مایه است و در آنها باید تامل کنیم . این مفهوم در روایات ما تکرار شده است ، مثلا در زیارتنامه ها می خوانیم :” امری لامرکم متّبع ” یا ” ارادتی لکم تَبَع ” این ” امری لامرکم متبع ” و ” سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم  ” یعنی چه ؟ یعنی اراده ی من در کنار اراده ی شماست.

این تبعیت اراده را چه چیزی به وجود می آورد؟ محبت و مودت

وقتی به یک کسی عشق داشت وقتی بین دو نفر ، بین دو انسان،  سه انسان ، رابطه ی عشق و محبت حاکم شد ، اراده ها هم جهت می شود.  اراده ها یکی می شود . بین زن و مردی که می خواهند یک خانواده تشکیل دهند ، این اراده ی واحد شکل می گیرد.  این اراده ی واحد لازم نیست قبل از ازدواج شکل بگیرد،  اتفاقا آن اراده ی واحدی که بعد از ازدواج شکل می گیرد اصل کار است و این از حکمت های بزرگ الهی است. .

اینکه در آیه ۲۱ سوره روم :

“وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً  إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ”

و باز یکی از آیات (لطف) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود. در این امر نیز برای مردم بافکرت ادله‌ای (از علم و حکمت حق) آشکار است.

این مودت و رحمت را خداوند بعد از شکل گیری ازدواج به وجود می آورد

عملاَ هم این طور است ، در خانواده ها یک دختر و پسری که اصلا با یکدیگر قبل از ازدواج،  هر کدام یک جایی زندگی می کردند و با هم آشنا نبودند و بعد از ازدواج است که آنها را تبدیل به چه می کند ؟ تبدیل به یک روح و شخصیت واحد و منسجم می شوند . در نتیجه ی ازدواج این محبت به وجود می آید . این محبت ، محبت اساسی است . متاسفانه در این فرهنگی که در جامعه ی ما راه افتاده و صدا و سیمایی که نمی دانم ! کسانی که به این مباحث اشراف دارند ، این مسائل فقهی را بلد نیستند و بد مطرح می کنند،  رسماَ می گویند اول باید عاشق بشوید تا بعد بتوانید ازدواج کنید ، این حرف غلط است .آن ازدواجی پایدار است که خودِ ازدواج عشق ایجاد کند .

شما همه ی ازدواج های موفق را ببینید غالباَ این طوری است که آن عشق ، بعد از ازدواج به وجود می آید ، آن وقت چه عشقی به وجود می آید ؟ عشقی که یک برای دیگری خودش را فدا می کند واقعاَ . آن خانواده های اصیل ایرانی ! شما بروید و خانواده ی اصیل را ببینید که این خانواده ها حقیقتاَ یک خانواده اند . ببینید چه اتحادی در این خانواده ها هست .زن خانواده خود را فدای شوهرش می کند و شوهر خود را فدای زنش می کند.

یکی از علما که اسمش را نمی آورم ، با ایشان مدتی ارتباط داشتیم . مدتی ایشان را نمی دیدیم و کار هم داشتیم و بعد از ۳ یا ۴ سال گفتند که ایشان خانم شان مریض شده و در کنار همسر و خانواده هستند و در کنار بستر خانم شان هستند و کارهای ایشان را انجام می دهند و کارهای دیگر را رها کرده اند .از علما بودند و همین طور کارشان پرستاری از همسرشان است ، این روحیه چگونه به وجود می آید ؟

از آن طرف همسفرانی که فداکاری می کنند و جای بحث نیست و معلوم است . و احتیاجی به توجیه و تاکید ندارد . این چگونه به وجود می آید ؟

این رابطه ی مادر و فرزندی چگونه به وجود می آید که مادر خودش را فدای فرزندش می کند . بچهها خود را فدای والدین می کنند؟  واقعا فدا می کنند . لفظ و مجاز نیست ، واقعیت است ، این در نتیجه ی عشق و محبت است که تبدیل به یکی می کند و دوئی نیست ، واقعا چنین است ، وقتی یکی از اعضای خانواده دردی برایش عارض شود و بیمار شود واقعا دیگران احساس درد می کنند . یعنی وقتی به مادر خبر می دهند

که برای پسرت اتفاقی افتاده ! اینجا مادر وجودش این طور احساس درد می کند ، حقیقتا این چنین است

دو نفر آدم که هر کدام شخصیتی برای خود دارند و اما از لحاظ روحی آنچنان با هم ارتباط دارند که درد یکی درد دیگری است و آرامش یکی آرامش دیگری است.

افراد حاضرند از آسایش خودشان بگذرند برای اینکه دیگری در آسایش باشد.

این چگونه به وجود می آید ؟ این آن خانواده ای است که اسلام درست می کند . یکی از جنایت هایی که غرب در حق بشریت و تمدن بشری کرده متلاشی نمودن نهاد خانواده است .

این مفهومی که شما می بینید ، مطالبی که مطرح می شود ، ارزش هایی که مطرح می شود :

۱- مسئله ی تقبیح و زشت شمردن ولایت پدر بر خانواده

در فقه اسلامی ، پدر بر خانواده ولایت دارد یعنی امرش باید اطاعت شود . امر او اطاعت شود یعنی چه ؟ یعنی آنجایی که اختلاف نظر هست طبیعتاََ باید مشورت کنند ، پدر باید با همسرش و با بچههایش وقتی بزرگ شدند و به سن عقل رسیدند مشورت کند ، بله این هست . مشورت کردن ، بها دادن و احترام گذاشتن و محبت کردن ! اما آنجایی که اختلاف نظر هست و باید یک تصمیم قاطع گرفته شود ، خوب نمی شود با هم چند تصمیم بگیرند ، دو تصمیم که نمی شود اجرایی بشود ! یکی از این دو تصمیم باید اجرا شود ، اینجا یکی از مطالبی که مهم است این است که حق تصمیم نهایی را کسی دارد که هزینه ی آن مجموعه را پرداخت می کند،  یعنی او کار می کند و درآمد کسب می کند و هزینه را پرداخت می کند ، صاحب مال ولایت بر مال دارد . کسی که هزینه ی خانواده را تامین می کند تصمیم گیری نهایی با اوست .

در بافت خانواده در اسلام توصیه به کار شده است . یک نقش را مرد خانواده ایفا می کند و یک نقش را زن خانواده دارد.

در ترکیب خانواده یک بخش نرم افزاری داریم و یک بخش سخت افزاری ! نقش سخت افزاری خانواده به عهده ی کیست ؟ به عهده ی مرد خانواده است ، مرد باید کار کند و زحمت بکشد و درآمد کسب کند و هزینه کند ، این می شود سخت افزاری ! محیط خانواده و خانه ، محیط سخت افزاری نیست ! محیط نرم افزاری است ، محیط عاطفه و محبت است و محیط آرامش است ، در اینجا نیازمند آرامش است . مسئول این قسمت کیست ؟

خانم خانواده

در روایات ما گاهی از خانم به ” ربه البیت ” تعبیر شده است ، یعنی پروردگار خانه ، رئیس خانه . در محیط خانه که می آیید حرف ، حرفِ خانم است.  اینجا ” ربه البیت ” خانه کیست ؟ خانم خانه است ، چون خانه نیاز به آرامش و عطوفت و مهربانی و آسایش دارد و بیرون کسی که می خواهد کار کند نیاز به سخت افزار دارد ، باید کسی باشد که بازوی قوی دارد و توان و جسم آماده داشته باشد و کار کند و زحمت بکشد .

در روایتی داریم که حضرت علیه السلام و حضرت زهرا علیها السلام برای تقسیم کار خدمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسیدند و گفتند : شما برای ما تعیین بفرمایید که حوزه ی کار من کجاست و حوزه ی کار علی کجاست ؟ حضرت فرمودند: این خانه تا در خانه حوزه ی کار فاطمه علیها السلام و از پشت در به بیرون حوزه ی کار علی علیه السلام است .

این تقسیم کار است .حالا از این تقسیم کار در فرهنگ غربی می خواهند خانواده را متلاشی کنند . یکی از گرفتاری های غربی ها و یکی از جنایاتی که فرهنگ غربی کرده ” تشویه ” و ” مسخ ” مفاهیم ارزشی به ضد ارزش است . خانه یک محیط مقدس است ، ” بیت ” محبوب خداست ، خانه محل آرامش و محیط انسان سازی است . محیطی است که در این محیط بهترین آفریدگار خدای متعال در این محیط پرورش می یابند . در این محیطی که رُسُل و انبیاء الهی بزرگ شده اند و در این محیط است که شخصیت های بزرگ انسانی ترلیت شده اند

به تعبیر حضرت امام خمینی(ره ) از دامن زن مرد به معراج می رود . دامن زن اشاره به محیط خانواده است

آنها خانه را چه تعبیر می کنند؟  خانه قفس و زندان زن است ! اینکه از خانه به زندان برای زن ها تعبیر می شود،  یک جنایت در حق خانواده است و در حق بشریت است ، حالا اسلام چه می فرماید : ” مسجد المرءه بیته ” بیت مسجد است نه زندان . این خانه باید سرپرست داشته باشد . خانه نباید بی سرپرست رها بشود . چرا گفته اند زن بهتر است در خانه کار کند نه بیرون چرا ؟ چون این نهاد نباید بی سرپرست رها بشود

البته از جهت شرعی معنی نیست که بیرون کار کنند ، منتها این کار کردن بیرون خانه حالت اضطراری است ، یک حالت فوق العاده است . از روی ناچار یا نیاز جامعه،  اصل کار چیست ؟ در روایت داریم که : نمازی که زن در خانه می خواند از نماز زن در مسجد به جماعت ثوابش خیلی بیشتر است برای خانم ها ” چون این خانه احتیاج به سرپرست و مدیر دارد و مدیر باید سر کارش باشد . نه اینکه در خانه کاری داشته باشد نه همین که در خانه باشد و حضورش پر رنگ باشد .بودنش این محیط خانه را و این نهاد را زنده نگه می دارد .زنی که این نهاد را زنده نگه داشته،  مرد هم بیرون می رود و زحمت می کشد و کار می کند و تلاش می کند و خسته وارد می شود ، در این خانه چه هست ؟ آنچه هست عطوفت است و محبت است . این که در فرهنگ اسلامی ما خانم ها کار خانه را انجام می دهند ، کار خانه بر زن واجب نیست و می تواند در اِزای آن پول بگیرد ، اما طبیعت این پیوند است که وقتی عشق وجود دارد ، همان عشقی که وادار می کند مرد بیرون برود و کار کند برای آسایش و رفاه خانواده پول در بیاورد و خرج خانواده بکند و همان عشق وادار می کند خانم در محیط خانه کار کند ، لباس بشوید ، غذا بپزد ، خانه را مرتب کند که همسرش وقتی وارد خانه می شود ، در یک محیط امن و آرام و خوش و با نشاط و لذت بخش زندگی کنند ، این تقسیم کار قشنگی است . این کجایش بد است ؟! در فرهنگ غربی که امروز می خواهند بر جامعه ی ما تحمیل کنند ، همین خانم اگر برود در هواپیما تبدیل به کارگر هواپیما بشود و به مسافران غذا بدهد خیلی کار لوکس و خوبی است و ارزشمند است ، ولی همین کار را در خانه برای بچه ها و همسرش بکند می شود کلفتی ! چرا آن کلفتی نیست و این کلفتی است ؟! همین زن در رستوران کار کند و بیرون کار کند خیلی کارش لوکس است و افتخار می کند که کار پیدا کرده است ! ولی اگر در خانه برای شوهر و بچه هایش خدمتی بکند و غذا بپزد و لباسشان را آماده کند ، این می شود کلفتی ! این یک جنایت است در حق بشریت.

اینگونه مسخ کردن و دگرگون کردن ارزش ها و مفاهیم ! چرا اینطور عمل می کنید ؟ چرا ؟ خطابم به تمدن غربی و طرفداران آنهاست که چرا شما اینگونه نسبت به بشریت جنایت روا می دارید ؟ چرا تحریف می کنید ؟ چرا مفاهیم را مسخ می کنید ؟ چرا می گویید خانه زندان زن است ؟ چرا می گویید کار زن در خانه کلفتی است ؟ چرا عشق به به همسر و اطاعت از او را مرد سالاری می دانید ؟ چرا این مفاهیم را آورده اید ؟ چرا مفهوم پدر سالاری را مطرح می کنید ؟ چرا اگر یک پسر یا دختر از پدرش اطاعت کند می گویید پدر سالاری ؟ هم تجربه ی ما و هم عقل ما و وجدان ما می گوید هیچ پدر و مادری بدِ فرزندش را نمی خواهد . هر پدر و مادری ، تلخ و شیرین زندگی را چشیده اند ، همین راهی را که این بچه ها باید طی کنند ، طی کرده اند ، راه را از چاه شناخته اند و تجربه به دست آورده اند و می دانند چه خبر است ! دلشان برای فرزندانشان می سوزد ! عقلش را هم دارند و تجربه هم دارند ! می گویند به بچه ها که به این حرف ها گوش نکنید ، این پدر سالاری است .چرا پدر سالاری است ؟ پدر سالاری است یا یکی از ارزش های سازنده ی انسان است ؟ ما در خانواده ای برای هر فرزندی یک مدیر و مربی دلسوز داریم که پدر و مادر هستند و راه و چاه را به بچه ها یاد می دهند . چرا رابطه ی فرزندان را با نسل قبل قطع می کنید و نسل جدید را نسبت به نسل قبل بدبین می کنید و او را به تمرّد وا می دارید ؟ چرا چنین می کنید ؟ این جنایت در حق بشریت است ! همین روش هاست که امثال ترامپ را می سازد . ببینید چه ساخته اید در این جامعه ی بشری!  یک کسی مثل ترامپ می آید و عده ای هم پای سخنرانی اش برایش کف می زنند . مشکل در آمریکا فقط ترامپ نیست ، مشکل گله هایی ترامپیستی است که در جامعه ی آمریکا بوجود آمده اند و با این فرهنگ ناجور و مردمی که گله وار برایش کف و سوت می زنند . از جنایات او پشتیبانی می کنند،  وقتی می گوید من می کُشم ! آنها خوششان می آید از این حرف او .

ترامپ امروز سیاستی دارد ، می گوید باید پلیس بزند و بکشد و با زانو گلوی مردم را بفشارد و خفه کند ، باید این کار را بکند و یک عده ای هم او را تایید می کنند .

یعنی چه ؟! یعنی این فرهنگ مسخ شده است . انسان در این جامعه تبدیل به یک موجود جنایتکار شده و می گوید پلیس هایی که جنایت می کنند ، مگر این سیاهپوست ها کسی هستند ؟ این فرهنگ عمومی است ، دستشان برسد همه ی اینها را می کشند . این فرهنگی است که به وجود آورده اند ، فرهنگ خشونت ! در نتیجه ی این است که خانواده در آنجا وجود ندارد  در فرهنگ غربی جوان کجا بار می آید و تربیت می شود ؟ در خیابان تربیت می شود.

ابن الشارع (بچه ی خیابانی)

خانه چه کاره است و چه نقشی در تربیت او دارد ؟خانه فقط خوابگاه است ،خانه محل تربیت نیست . در تمدن غربی محل تربیت الانسان خانه نیست ، بلکه خیابان است

یک اصطلاحی در روایات و در ادبیات وجود دارد که به انسان های تربیت نشده می گویند : ” ابن الشارع ” یعنی بچه ی خیابان .در فرهنگ فارسی هم هست ، ما یک بچه ی خیابان داریم و یک بچه ی خانه ! یکی ” ابن البیت ” است و یکی ” ابن الشارع“. ”

یکی در خانه تربیت شده با نظارت پدر و مادر دلسوز . این را من و شما تجربه کرده ایم . خیلی از پدر و مادرها که

منحرف اند ، ولی دوست ندارند فرزندانشان راه آن ها را طی کنند و می خواهند که بچه هایشان خوب بار بیایند

پدری که خودش بی سواد است ولی می خواهد فرزندش با سواد شود . شما در هر خانواده یک انسان و دو انسان دارید و در نظام اسلامی در خانواده از ۵ یا ۶ نفر تشکیل شده که دو نفر آدم دلسوز و با تجربه در سر این مجموعه اند که ناظر باشند و مراقبت کنند که این مجموعه یک مجموعه ی خوبی از آب در آید و بچه ها خوب بار بیایند  و با کمال و موفق باشند . این کار بدی است یا کار خوبی است ؟ عقلای دنیا ! که شما این همه از عقلانیت دم می زنید ! این عقلانیت است یا آن که خانواده ها را متلاشی کنید ؟ بگوئید پدر سالاری و مادر سالاری و شوهر سالاری و به خانه بگوئید،  قفس و زندان زن و به کار زن در منزل بگوئید کلفتی ! ؟ کدام اینها عقلانیت است ؟ عقلانیت اسلام کاملا روشن است ، وجدان و تجربه و عقل همه چیز تایید می کند که عقلانیت این است که اسلام می گوید.

 در اسلام نظام خانواده بر اساس این چند عنصر بنا نهاده شده است:

۱- خانه و خانواده یک واحد اجتماعی به هم پیوسته ای است که این واحد بر اساس عشق و تبدیل به شخصیت واحد شکل می گیرد و این عشق مولود خانواده است و مولود شکل گیری سازمان خانواده است نه الزاماََ عشق قبل از ازدواج ، البته ممکن است عشق قبلی هم باشد ، منافاتی ندارد .اما عشقی مهم است که مولود پیوند خانوادگی باشد که مقدس و پایدار است

۲- خانواده همیشه خانواده است چون سازمان واحدی است ، سازمان واحد همه جا با وجود یک اراده ی واحد شکل گرفته و اراده های متعدد با پیدایش یک سازمان واحد سازگار نیست

۳- در اسلام آن اراده ای که حرف آخر را در مجموعه ای بزند ، اراده ی آن کسی است که مسئولیت تامین امور مالی آن مجموعه به عهده ی اوست ، لذا حتی نسبت به دختر ، چون دختر باید با اجازه ی پدر ازدواج کند مگر دختری که خودش را از نظر مالی تامین می کند ، می تواند خودش برای ازدواجش تصمیم بگیرد ، این مسئله ی تامین مالی بسیار مهم است . پدری که تامین مالی می کند حق تصمیم گیری برای دخترش دارد ، اما اگر تامین مالی نکند و دختر خودش کار می کند و زندگی اش را تامین می کند می تواند خودش تصمیم بگیرد.  پس تصمیم گیری نهایی با کسی است که تامین مالی می کند نه تصمیم گیری مستبدانه،  چون ما در هیچ سازمان اسلامی تصمیم گیری مستبدانه نداریم.

با مشورت و هماهنگی است مگر اینکه در جایی دو نظر وجود دارد که نظر آخر با کیست ؟ برای حفظ وحدت و صیانت سازمان و بافت ساختاری آن باید حرف آخر را یک نفر بزند که مسئولیت مالی از آن اوست .

لذا در قرآن کریم  آیه ۳۴ سوره نساء :” الرجال قوامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم ….” رجال بر زنان قوام هستند ، چرا؟ چون این زن و مرد هر کدام امتیازاتی دارند که دیگری ندارد . قدرت که مرد دارد ، قدرت تامین مالی و قدرت سخت افزاری مرد را خانم ها ندارند و معلوم است یک امتیازی هم خانم ها دارند که مردها ندارند ، که همان قدرت نرم افزاری زنان است چون قدرت سخت افزاری مرد بیشتر است تامین مالی به عهده ی آنهاست ” بما انفقوا ” چون این طور است ” قوامیّت” به وجود می آید و حرف آخِر را مرد می زند نه اینکه تنها حرف

یعنی حرف آخر پس از مشورت و هماهنگی و بحث و تبیین،  آن کسی تصمیم آخر را باید بگیرد مرد است

۴- مسخ واژگان در تمدن غربی یک مشکل بسیار بزرگی است که واژه ی خانه را تبدیل به زندان زن کرده است .

 

خانه زندان نیست بلکه تربیت گاه انسان هاست و مسجد و عبادتگاه زن است . هم چنین مفاهیمی که در ذهن و زبان مردم انداخته اند مثل پدر سالاری و کلفتی زن در خانه و … که روش های تحریفی برای متلاشی کردن ساختار خانواده و برای ضربه زدن به کل جامعه ی اسلامی و انسانی است که خانواده ی صالح در آن شکل نگیرد

این جامعه ای که چنین تفکری داشته باشد نمی تواند صالح باشد

جامعه ای جامعه ی خوشبخت است که از خانواده های خوشبخت و صالح تشکیل شده باشد.          والسلام